زندگی نامه میرزاغلامرضا اصفهانی

زندگی نامه میرزا غلامرضا اصفهانی

میرزا غلام رضا اصفهانی الاصل در سال 1246 در تهران چشم به جهان گشود. پدرش میرزا جان اصفهانی در سال 1212 - اواخر سلطنت فتحعلی شاه ـ از اصفهان به تهران مهاجرت کرد و با شغل قنادی امرار معاش می کرد.وی پس از مدتی متأهل گردید و دارای چند فرزند دختر شد. میرزا جان در آرزوی پسر به زیارت امام رضا (ع) رفت و با توسل به آن حضرت، خداوند پسری به وی عنایت کرد که بدان سبب نامش را(( غلام رضا )) گذاشت.

غلام رضا که از کودکی شوق فراوان به کسب دانش داشت در سن پنج سالگی به مکتب رفت و خیلی زود در درک علم و دانش پیشرفت کرد چنانکه در هفت سالگی قرآن را بدون غلط می خواند. در همین مدت نیز، نزد (( میرسید علی تهرانی )) ـ پدر میرحسین خوشنویس باشی ـ به شاگردی و مشق خط پرداخت و در سن نه سالگی با تسلط کامل مشق می کرد، چنانکه خودش نوشته که شبی با ارشاد شخصی به آستان حضرت علی (ع) راهنمایی شده و آن حضرت از وی صفحه مشقی خواسته و چون میرزا تقدیم کرده ، حضرت در وسط صفحه «الف لام یائی» برای او تحریر کرده و به وی داده است تا از روی آن بنویسد.

میرزا فردای آن شب این ماجرا را برای دوستانش بیان می کند و معلم که این مطلب را می فهمد او را به آموزش خط ترغیب می نماید و غلام رضا نیز در این هنر پیشرفت های چشمگیری می کند. پیشرفت میرزا به گونه ای بود که در سنین نوجوانی به تعلیم پرداخت و آوازه اش به گوش محمد شاه قاجار رسید و او را مورد التفات و مرحمت بسیار قرار داد و به امر شاه به آموزش شاهزادگان دربار پرداخت و به این سبب هدایای نفیسی نیز به او تقدیم می شد.

پس از مرگ محمد شاه، میرزا مورد عنایت و توجه ناصرالدین شاه قرار گرفت و بسیاری از شاهزادگان و بزرگ زادگان شاگردی وی را می کردند، چنانچه خود نوشته که در سن 25 سالگی دویست شاگرد داشته است.
پیشرفت روز افزون میرزا و قدرت و تسلط وی در دو خط نستعلیق و شکسته و همچنین محبوبیتش نزد شاه باعث شد که مورد حسادت تنگ نظران قرار گرفته و به اتهام بابی‌گری به زندان بیفتد و حتی بیان شده که به اعدام نیز محکوم گردید، اما با وساطت برخی از شاهزادگان و خصوصا «دوست محمد خان معیر الممالک» از صاحب نفوذان دربار ـ که میرزا سالها در منزل او سکونت داشته و به تعلیم فرزندانش پرداخته بود ـ از بندو حبس رهایی پیدا کرد و پس از آزادی تابلو «ناد علیاً ...» به قلم شش دانگ کتیبه به زر، بر بوم سیاه را به پاس محبت های وی برایش نوشت.

اما پس از رهایی از زندان رونق بازار میرزا شکست و موقعیت و شغل خود را در دربار از دست داد و از لحاظ مالی و اقتصادی در تنگنای بسیار قرار گرفت چنانچه برای رهایی از فقر مجبور شد تا نامه ای برای ناصرالدین شاه نوشته و ارجاع شغلش در دربار را درخواست کند. او در نامه ی خود، زحمت هایی که برای تربیت و تشویق شاه کشیده بود را گوشزد می کند و تسلط و توانایی‌اش در خط نستعلیق -از قلم کتابت تا شش دانگ کتیبه ـ و شکسته نستعلیق را به شاه یادآوری می نماید و چون در این هنر خود را سر آمد هنرمندان زمانش می دید با اطمینان کامل امتحان خطش با خطوط متقدمین و متأخرین را پیشنهاد می کند تا شاید بدین وسیله بتواند تعلیم شاهزادگان و بزرگ زادگان را دوباره به دست آورد. در واقع به دلیل اتهام سنگین بابی‌گری که به وی نسبت داده شده بود، مردم نه تنها برای تعلیم نزد وی نمی آمدند، بلکه از مراوده با او نیز دوری می جستند و این امر باعث شده بود که میرزا حتی برای تهیه نان شب خانواده اش هم عاجز گشته و برای کسب دوباره ی موقعیت از دست رفته تلاش کند. این شرایط به حدی برای میرزا دشوار بود که حتی تصمیم بر جلای وطن گرفت، اما پس از مشورت با دوستانش، تفألی بر حافظ می زند که خواجه در بیت زیر او را از هجرت منصرف می دارد:

ببر ز خــلق و زعنقا قــیاس کار بگیر
که صیت گوشه نشینان زقاف تا قاف است

و بدین گونه میرزا در تهران میماند.
در شرایط بد فقر و گوشه نشینی، در سال 1279، پدر میرزا دار فانی را وداع گفت و سرپرستی خانواده به او محول گردید، همچنین میرزا برادری به نام عباسقلی نیز داشته که پس از وی بدنیا آمده بوده است اما از بد روزگار کمی پس از مرگ پدر، مرگ برادر نیز به ناراحتی های وی افزود و با توجه به نوشته هایی که از وی باقی مانده معلوم است که صبر و تحمل این مصیبت بزرگ برایش بسیار سخت و طاقت فرسا بوده است، با این حال وجود برادرزاده اش به نام «محمد» باعث دلگرمی وی می شود. میرزا به محمد ـ که در هنگام مرگ پدر پنج ساله بوده ـ عنایت و توجه زیادی می کند و به ترتیب و سرپرستی او همت می گمارد و پس از مرگ برادر دل به برادر زاده خوش می کند، اما متأسفانه محمد نیز در سن چهارده سالگی بر اثر بیماری خناق «اوریون» رخت از جهان بر می بندد و بر غم های میرزا می افزاید.

میرزا غلامرضا که دیر ازدواج کرده بود در سال 1300 دارای پسری شد که نامش را «محمدرضا» گذاشت و از ولادت وی بسیار مسرور شد اما «محمدرضا» نیز در سن سه سالگی ناگهان بیمار شده و دار فانی را بدرود می گوید و غمی دیگر بر غم های میرزا می افزاید، چنانکه تحمل مرگ فرزند برای او گران می آید و از خداوند طلب مرگ خویش میکند:

پس از دیدن داغ و ناکامی او
مرامرگ خوشتر از این زندگانی

و یک سال بعد از مرگ «محمدرضا» یعنی در سال 1304 این جهان فانی را وداع می گوید و پیکرش را در صفائیه شهرری بخاک می سپارند.

اساتید میرزا:
در خوشنویسی:
میرزا غلامرضا در نسعلیق شاگرد «میر سید علی تهرانی» پدر «میرحسین خوشنویس باشی» بود و دلیل مشابهت اندک خط میرزا و میرحسین نیز آن است که هر دوی آنها شاگرد یک استاد بوده اند، اما اهل فن معتقدند خط میرزا به مراتب خوشتر از خط میر حسین است. البته ذکر این نکته لازم است که بدانیم اگر مرحوم بیانی در کتاب «احوال و آثار خوشنویسان» خط میر حسین را برتر از میرزا می داند و عنوان می کند که میرزا در خوشنویسی می کوشیده از شیوه ی خاص میر حسین پیروی کند، اظهار نظر درستی نیست و اندک مشابهت خط این دو خوشنویس بزرگ را باید همان شاگردی یک استاد دانست.
در مورد اساتید دیگری که شاید میرزا داشته است و یا استاد وی در شکسته اطلاعاتی در دست نیست.

در تصوف و عرفان:
میرزا غلام رضا درویشی عالی مشرب و پاک نهاد بود، به گونه ای که هر کس با وی مراوده می کرده، به وی ارادت می ورزیده است. وی در کمال فقر، بسیار محترم و بزرگ منش بوده و اخلاصش به امیرالمؤمنین بسیار و همیشه از وی مدد می خواسته است. وی در تصوف و عرفان مرید «حاج میرزا صفا»، عارف کامل و قطب مشهور اواخر قرن سیزدهم بوده است.
حاج میرزاصفا که در پایان عمر در تهران زندگی می کرده است ،در منزل میرزا محمدحسین خان سپهسالار اقامت داشته و پس از مرگ، سپهسالار وی را در باغچه ی ملکی خود در چشمه علی شهرری که بعدها به صفائیه معروف شد به خاک سپرد و میرزا نیز پس از مرگش در جوار مرادش دفن شد.

در ادب پارسی و عربی:
میرزا غلام رضا به صرف و نحو عربی و پارسی آشنا بوده و در جوانی در کسب دانش لحظه ای غفلت نکرده است ولی حسن خطش، فضایل او را پنهان کرده و نیز به سبب همین فضل و دانشی که داشته است، آقا سید زین العابدین -امام جمعه تهران - کلاه از سر وی برداشته و عمامه بر سرش گذاشته است. میرزا شعر نیز می سروده است که در هیچ کتابی نگاشته نشده، فقط اشعاری از وی در «بیاض» خودش با خط شکسته اش وجود دارد، همچنین وی در شعر «غزال» تخلص داشته که باز هم هیچ شعری از وی با این تخلص دیده نشده است.
میرزا در نظم و نثر شاگرد «امامقلی خان قاجار» که «غارت» تخلص داشته ـ بوده است که البته شرح حال و آثار این فاضل و شاعر نیمه ی دوم قرن سیزدهم در دست نیست و دیوان اشعارش دیده نشده است.
میرزا با استاد ادب خود پیوسته دمساز بوده و از او به احترام یاد می کند و او را «بوالفضایل» خوانده و از ایشان فیض معنوی فراوان برده است.

هنر میرزا:
در دوره ی قاجار که هنرمندان برجسته ای مانند «میرزا رضا کلهر، میرحسین خوشنویس باشی، میرزا کاظم، میرزا عباس نوری، آقا فتحعلی حجاب شیرازی و...» در عرضه ی هنر خوشنویسی می درخشیدند، بی شک میرزا غلام رضا اصفهانی را باید یکی از ستارگان تابناک این عصر دانست. میرزا در بیان هنر خود اذعان می دارد که: «محض استعداد جبلی و فیض خداداد اصلی خطه خطم مسخر بنان است» و هنر خود را می ستاید و آن را از الطاف الهی در حق خود می داند و بیان می کند: «امید چنانکه بینندگان حاضر در آن نگرند و آیندگان غایب نیز بهره برند، آنکس که ز شهر آشنایی است داند که متاع ما کجایی است» و نیز می گوید: «بدیهی است که تحریر این تقریر نه از باب خودستایی است بلکه محض بروز فضل یزدانی و نفس مسیحایی است، تا دیگران نیز ذوق این مرتبه دریابند و از درگاه خلایق به پیشگاه خالق شتابند که دولت در این سر او گشایش در این در است».

میرزا خط را شش دانگ و به اصول نزدیک تر می نوشته و در ابتدا به شیوه ی میر عمادی مشق می‌کرده ولی بعدها شاید با تأثیر از خط کلهر ـ که گویا رابطه ی خوبی با میرزا نداشته ـ خط را کمی کپل تر نوشته و چون خط شکسته را نیز بسیار خوب و زیبا می نوشته یک سری قوس ها و چرخش ها از این خط در خط نستعلیق اش بوجود آمده است.

او از حروف و کلمات برای فضاسازی و پدید آوردن فضای زیبا استفاده کرد و در واقع چون میرعماد، چلیپا را در اوج نوشته بود هنرمندان دوره قاجار به سیاه مشتق و فضا سازی روی آوردند و این هنر را طرز بسیار زیبا و نیکویی به اجرا گذاشتند. هر چند میرزا صاحب مکتب نیست و شاگردان وی نتوانستند شیوه ی هنریش را به عصر ما منتقل کنند، اما امروزه توجه بسیاری از خوشنویسان به خط او جلب شده و شیوه ی هنری او دوباره پا به عرصه خوشنویسی گذاشته و انتظار می رود در آینده خوشنویسان زیادی به شیوه ی او مشتق کنند.

لازم به یادآوری است که میرزا در خط شکسته استادی بی نظیر بوده است چنانکه اهل فن معتقدند اگر شکسته را از «درویش عبدالمجید» خوشتر ننوشته باشد هرگز فروتر از وی ننوشته اشت.

رقم میرزا:
لازم به ذکر است که پس از تهمت بابی گری که به میرزا نسبت داده شد، وی برای اثبات ارادتش به اهل بیت، رقم «یا علی مدد است» را برای آثار خویش انتخاب کرده است.

بیاض میرزا:
بیاض میرزا در واقع دفتر خاطرات وی بوده که منبع بسیار مفیدی برای دسترسی به شرح احوال این هنرمند بزرگ است.
این دفتر 298 صفحه دارد و از سال 1271 آغاز شده است و بیشتر به خط شکسته وی می باشد ،البته گاهی بعضی از دوستان و فضلا و دانشمندانی که با وی مجلسی داشته اند در حضورش برای یادگاری سطری نوشته اند. این دفتر پس از مرگ میرزا، توسط همسرش به حاج میرزا یحیی دولت آبادی ـ یکی از خاطره نویسان مشهور عصر قاجار ـ بخشیده شده است.

آثار میرزا:
بیشتر آثار میرزا به صورت قطعات بسیار زیبا و نفیس می باشند که هم زینت موزه های سراسر گیتی است و هم نزد مجموعه داران حفظ می شوند، البته از آثار وی رساله ای در اصطلاحات صوفیه به قلم دو دانگ کتابت و گلستانی که خودش نیز آنرا ستوده، باقی مانده است ولی بی شک شاهکار بی نظیر میرزا، کتیبه ی مدرسه سپهسالار ـ شهید مطهری ـ است که در سال 1301 نگاشته و شاید بیشتر برای این خدمت بزرگ بوده است که میرزا را در صفائیه که متعلق به مرحوم سپهسالار بوده بخاک سپرده اند.


منبع:سرای خوشنویسان ایران


کلمات کلیدی :میرزا غلامرضا,زندگی نامه میرزا غلامرضا اصفهانی,میرزاغلامرضا اصفهانی,اساتید خوشنویسی,قدمای خوشنویسی

هوالمعشوق

با نام او شروع میکنیم که تکیه بر غیر او ابلهی ست

چندی ست صورت جمال حضرت عشق برایمان جلوه نموده و همه انگشت بر دهان زیبایی را به نظاره نشستیم.

بر آن شدیم حیرت زدگان این راه در کنار هم جمع آئیم تا توانِ از کثرت به وحدت رسیدن را بیابیم، با هم، در کنار هم، از ابتدا تا انتها...

ایمان داریم دست خدا با جمعیت است و از قاعده ی لطف او انحراف اجتماع به دور.

عصر،عصر عجیبی است بین تمام ادوار، دستان خالیمان را به سوی اهل فضل و اهل دل دراز می کنیم.

باشد که یاریمان دهند، در ابتدای همه بعد از یاری جستن از خدا بر در انسان کامل میرویم.

باشد دست رد یه سینه مان نزنند که بعید است از وجود کاملشان.

نقطه الف

شما اینجا هستید: Home زندگینامه اساتید هنر ایران زندگی نامه میرزاغلامرضا اصفهانی