گزارشى از آخرين شب قدر اميرمؤمنان، على عليهالسّلام
- توضیحات
- دسته: اخبار هنری
- منتشر شده در 07 مرداد 1392
- نوشته شده توسط پایگاه هنری نقطه الف
على عليهالسلام در رمضان آخر عمر خويش حال عجيبى داشت و هر شبى را در يك جا ميهمان بود. غذا كم ميل میفرمودو... .
ابن حجر چنين میگويد: «هنگامى كه رمضان[آخر عمر حضرت] فرا رسيد، هر شب در منزل يكى از بستگان افطار میكرد؛ شبى در منزل حسن عليهالسلام ، شبى در منزل حسين عليهالسلام و شبى نزد عبد اللّه بن جعفر [شوهر دخترش زينب ]، و بيش از سه لقمه غذا نمیخورد، «وَ يَقُولُ: اُحِبُّ اَنْ اَلْقِىَ اللّهَ وَ اَنَا خِمْصٌ؛ و میفرمود: دوست دارم خدا را [با شكم] گرسنه ملاقات كنم.»
در شب نوزدهم منزل دخترش، ام كلثوم ميهمان بود كه غذاى سفره آن را دو قرص نان جُو و مقدارى شير و نمك تشكيل میداد. حضرت با نان و نمك افطار نمود و بيش از سه لقمه ميل نكرد و فرمود: دوست دارم خدايم را گرسنه ملاقات كنم.
در آن شب حضرت سوره يآس مىخواند و مرتب به آسمان نگاه مىكرد و میفرمود: «امشب، همان شبى است كه به من وعده ديدار داده شده است.»
استاد مطهرى رحمهالله میگويد: «على در آن شب، انتظارى داشت و گاهى به آسمان نگاه مىكرد و میگفت كه حبيبم به من خبر داده است و او راست گفته و هرگز دروغ نمیگويد... بچهها تا پاسى از شب در خدمت على عليهالسلام بودند. امام حسن عليهالسلام به منزل خود رفت، هنوز صبح طلوع نكرده بود، نزد بابا برگشت و مستقيم به مصلّاى پدر رفت. حضرت به فرزندش فرمود: پسر جان! ديشب لحظهاى خوابم برد، يك دفعه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله را در عالم رؤيا ديدم. عرض كردم: يا رسول اللّه! من از دست اين امّت چه خون دلها خوردم. حضرت فرمودند: نفرين كن! من هم نفرين كردم كه خداوند من را از آنها بگيرد.»
الهى مردم از من سير و من هم سيرم از مردم
نما راحت مرا اى خالق ارض و سما امشب
على عليهالسلام هيجان عجيبى داشت. خود مىگويد: هر كارى كردم، راز مطلب را نفهميدم؛ «مازِلْتُ اَفْحَصُ عَنْ مَكْنُونِ هذَا الاْءَمْرِ وَ اَبَى اللّهُ اِلاّ اَخْفاهُ؛ خيلى تلاش كردم كه سرّ و باطن اين امر را به دست بياورم، ولى خدا اِبا كرد، جز اينكه آن را پنهان كرد.»
آن گاه رهسپار مسجد شد. چند ركعت نماز گذارد. سپس بالاى مأذنه رفت تا اذان بگويد.
وقتى از بالاى مأذنه پايين مىآمد، میفرمود:
خَلُّوا سَبيلَ الْمُؤْمِنِ الْمُجاهِدِ فِى اللّهِ لا يَعْبُدُ غَيْرَ الْواحِدِ
يعنى باز كنيد راه مؤمن رزمنده در راه خدا را كه [افتخارش اين است كه] غير از [خداى] واحد را نپرستيده است.
آن گاه به مسجد بازگشت و مشغول نماز شد و سر از سجده برداشت كه شمشير زهراگين فرقش را شكافت. در اين حال، فرمود: بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ...هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ؛ به نام خدا و به يارى خدا و بر دين رسول خدا. قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم... اين [شهادت] چيزى بود كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند.
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی